جغد شب

جغد شب های تار

جغد شب

جغد شب های تار

خاطرات من - خاطره از شهداد

خاطرات من - خاطره از شهداد : شبی که سه گرگ کویر لوت کمین کرده بودند! - اواخر خدمت سربازی به پاسگاه امیرآباد شهداد که در دل خشک و داغ کویر لوت واقع بود منتقل شدم. رسم پاسگاه این بود که روزها جلو در یا محوطه و شبها باید در پشت بام نگهبانی می دادیم. تعدادی سگ فقیر و بینوا هم که معمولا در هر کجا بطور گله ای یافت می شوند در ده امیرآباد پرسه می زدند. یک شب بطور عجیب و غریبی این سگها تا ساعتها سر و صدا می کردند تا اینکه اول از همه خودم به این موضوع شک کردم.

  از یکی از سربازها پرسیدم که این سگها چرا اینهمه پارس میکنند ولی او جوابی از روی خوش بینی و مثبت اندیشی ارائه داد! تا اینکه نوبت به نگهبانی من رسید. برق رفته بود و چون تاریک بود مجبور شدیم برای خوردن شام که کتلت! هم بود با اسلحه پایین بیایم. وقتی جلو در ورودی یعنی در سکویی که بالکن مانند بود داشتیم شام می خوردیم، من روی اسلحه ام نشسته بودم! بعد بلند شدم نماز مغرب و عشا را خواندم. برق آمد. و ناگهان همه ما سربازها و گروهبانی که افسر نگهبان بود متوجه سه سگ عجیب و غریب در حدود شاید بیست سی متری خودمان شدیم که در حالت نشسته به ما زل زده بودند. فکر کردیم سگ هستند ولی چون سگ نبودند ما ناخودآگاه حس کردیم که باید به این سگها نگاهی بیاندازیم. همین که چند قدم بطرفشان رفتیم اول سرگروه بعد دوتای دیگر بلند شدند و چرخی زده و روبه عقب پا به فرار گذاشتند. از حالت بلند شدن و چرخیدنشان معلوم شد که آنها سه گرگ ( شاید به خاطرخطای دید در شب زرد دیده می شدند ولی احتمالا) خاکستری هستند، که در هنگام خاموشی و رفتن برق ما را زیر نظر داشتند و احتمالا به خاطر اینکه تعداد ما زیاد بود به ما حمله نکرده بودند. یعنی اگر یکی از ما تنها در محوطه گیر آنها می افتاد، احتمالا حمله ور می شدند! (ادامه دارد)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد