نیمه شبهای شهداد مقابل پاسگاه داخل اتاقک نگهبانی می دادیم. به گمانم پاییز بود. نیمه شبها نوای غمگین مرغابی هایی از جاده و از لابه لای نخل های میان جاده به گوش می آمد. مرغابی هایی که از کویر شهداد عبور می کردند و شب هنگام روی نخل ها در حال راحتی و تجدید قوا برای ادامه مهاجرت خود بودند. هرگز آنها را ندیدم ولی نوای غمگینشان از چند ده متری به گوش می آمد.