هم تراز خط راه آهن چینه خاکی که پشت چنارهای قدیمی در امتداد خط آهن تا پل هوایی رفته اند. هو هوی جغدها شنیده می شود. هو هویی که با نوای ناله می گویند که چه حالی در دل تاریکی و خلوت شب می برند. آنها هر شب روباه ها را می بینند که به دنبال شکار می آیند. خارپشت که بارها می دیدمش و در تاریکی مراقب رفتارهای من بود.. جغدها به دارکوبها می نگرند که با درختان معامله می کنند.. حیوانها حالی در رویای تاریکی می برند که ما نمی بریم... شب های طولانی که جغدها مراقبند و می خواهند بفهمند عاقبت کدام یک از این شبهای تاریک و آرام، روباه خارپشت را به خواب ابدی فرو خواهد برد.. چه حالی که جغدها در دل تاریکی شب می برند و ما نمی بریم..ما مرده ایم..